روزی … کرونا !

روزی … کرونا !
و روزگاری …. کرونا !
آری … روزی داشتن کرونا ، اگرچه نه یک آرزو ، اما داشتنش تقریبا کلاس داشت .
روزها و ماه های اول که آمده بود ، رنگ های متنوع و چشم نوازش آدم را مجذوب خودش می کرد !!!
خیلی ها برای داشتن کرونا ، چه تلاشهایی که نمی کردند !!!
حتی بعضی ها با دادن پس اندازهایشان و گرفتن وام و خلاصه کلی بدهی ، بالاخره کرونا می گرفتند و خوشحال و شاد اولین کاری که می کردند به عیال مربوطه زنگ می زدند و احتمالا اینطوری خبر می دادند که ؛
دیدی خانوم ؟ !!! بهت گفته بودم که بالاخره کرونا می گیرم !! حالا هم دارم با یک کرونای خوش رنگ و خوش قد و قواره میام پیشت !!
عیال هم اگر آدم خوش قلبی بود ، بعد از ابراز خوشحالی از اینکه همسرش کرونا گرفته ، می گفت :
خدارو شکر !! انشاالله هر کی نداره خدا بهش بده !!!!!
حالا بماند که بچه ها وقتی می فهمیدند پدرشان کرونا گرفته ، چه ذوقی می کردند ، و چه پز هایی که به دوستان و همکلاسیهایشان نمی دادند !!!!
از اتفاقاتی که از کودکی به یاد دارم و شاید بشه گفت همه افراد خانواده ام به نوعی با اون روبرو شدند ، حضور یکمرتبه کرونا در عصر یکی از روزهای تابستان سال ۱۳۵۶ بود ، کلاس دوم ابتدایی بودم ، چند روزی از شروع تعطیلات تابستانی گذشته بود .
اون روز عصر پدرم یکی دو ساعت دیرتر از روزهای معمول از اداره به خونه اومد ، و قبل از اینکه کسی دلیل دیر اومدنش رو بپرسه ، رک و راست ، و با اعتماد به نفس خاصی ، ایستاد وسط هال و با لحن خاصی که انگار میخواد یک خبری بده ، گفت :
خانوم …. بچه ها … من کرونا گرفتم !!!!!!
و وقتی برای لحظاتی هیچ واکنشی از ما ندید ، گفت :
راستش از چند روز پیش خبر احتمال گرفتن کرونا رو یکی از همکارام بهم داده بود ، ولی فکر نمی کردم به این زودی موفق بشم !!
و بلافاصله ، قبل از اینکه هر کدوم از ما واکنشی نشون بدیم ، گفت :
این کرونا از جدیدترین تولیدات شرکت تویوتای ژاپن هست ، و امروز به محض ترخیص از گمرک ، اولین سری اونهارو من و چند نفر از همکارام تحویل گرفتیم !!!
ببینم ؟ !
حالا هیچکدوم از شما نمیخواد بریم سوارش بشیم و اصلا نمیخواهید ببینید چه رنگیه و چجور ماشینیه ؟؟!!
همه ما سکوت رو شکستیم و رفتیم به طرف کرونا ….!!!!!
حالا فکر کنم تفاوت های از زمین تا آسمون بین کرونای امروز با کرونای چهل و سه چهار سال پیش رو فهمیدید .
تفاوت هارو با کلیک روی کلمه آخر متوجه می شید .