بعثت حضرت محمد (ص) شد…

بعثت حضرت محمد “ص” شد
دين حق جاودان و سرمد شد

در ميانِ توحّشى بسيار
گشت پيغمبر احمد مختار

در فضايى سر اسراز ظلمت
گمرهى و تباهى و غفلت

بين غافلترينِ ملت ها
بى تمدن ترين حكومت ها

درچنان سرزمين ناهنجار
زنده درگور دختران ازعار

رحم مرده، مروّت افسرده
ناكسان سبقت ازهمه برده

قتل و غارت شعار اوّل بود
روحِ آزادگى معطّل بود

هركه او بيشتر چپاول كرد
جورو ظلم وبسى تطاول كرد

مفتخربود ازچنين اعمال
منتخب بود درچنين احوال

ارزش هر كسى به قدرت بود
بى بها مسلك فتوّت بود

آدميّت مسير ديگر داشت
رو به چاهِ سقوط يكسرداشت

درچنين غربتى كه حق گم بود
حكم باطل براى مردم بود

درغروبى كه ظلم مطلع داشت
جاى پا از مساعدت نگذاشت

نور خورشيد ناگهان رخشيد
در دلِ يأس ره گشود اميّد

پرتوِ نورِ ايزدى تابيد
آن فروغِ محمدى تابيد…

شعر از: دکتر سید مهدی صدرالحفاظی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.